loading...

راه‌رفتن در مسیری تاریک

بازدید : 424
دوشنبه 25 آبان 1399 زمان : 0:37

ایده اینه که در حد چندتا پترن ساده روابط اجتماعی ‌بدونم که زندگیم پیش بره، چیزای عاطفی و پیچیده رو هم بذارم زمین، یا اگر خیلی بغرنجه برم پیش تراپیست خوب بعدا و کمی‌بهترش کنم. فکر کردن زیاد به چیزای اجتماعی استرس شدیدی بهم می‌ده.

شاید اگر مطلوب بابام رو انتخاب می‌کردم، الان نمی‌فهمیدم آسپرگر دارم. بنابراین هیچ رقمه از انتخاب‌هام پشیمون نیستم و جلو می‌رم. تلاش فراوان.

گوگل میت از هر نوع پلتفرم دیگه‌ای برای ارائه بهتره. زوم هم هست ولی فیلتره. مملکت گل و بلبل.

خواب خوبی دارم واقعا و جدیدا با خوب خوابیدن obsess شدم! هی حساب می‌کنم آیا rem داشتم؟ nrem داشتم و ایناها؟

تو فکر بودم آواز رو کنار بذارم ولی بعدش گفتم حاجی! به حرف دوستات اعتماد کن و خودتو راحت بذار و راحت بخون!

افسردگیمم despite all the up and downs تموم شد ظاهرا. هرچند احتمال عود دوباره ش هست ولی خب...هفت سال بود! هفت سال از بهترین سال‌های زندگیم رو درگیر افسردگی بودم! ولی از گندزدن‌های متعدد شخصیت مستقلی درآوردم و یه زن عادی نشدم. من خوشحالم به خاطر اون چیزی که هستم: درسته زشت و نخواستنی‌ام، ولی وجود دارم. می‌تونم کسب احترام کنم و به زندگیم ادامه بدم. لزومی‌به تغییرات بی‌جا نیست :) همین کافیه.

^^

حیدر و صفدر
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی