نزدیکای ددلاین که باشه و من کارم رو خوب انجام نداده باشم، احساسات destructiveای پیدا میکنم. تمام خاطرات بدم از ازل تا امروز روی سرم خراب میشن و به قدری خستهم میکنن که هیچ کاری نمیتونم بکنم. هنوز بعد این همه سال نتونستم از این حلقهی معیوب خارج شم.
یه خرده یوتوبگردی کردم و شروع به کار کردم تا آروم شم - بد هم نبود ولی از شر سر دردش و تمایل به خوابیدن نتونستم راحت شم. خیلی آزاردهندهست. خیلی.