loading...

راه‌رفتن در مسیری تاریک

بازدید : 356
شنبه 2 آبان 1399 زمان : 11:38

دروغ چرا، خیلی دوست دارم پارتنر داشته باشم. به زوج‌های خوشحال غبطه می‌خورم. به اونایی که بالاخره یه دوست صمیمی‌دارن که باهاش برن بیرون و دزدکی آن کار دیگر بکنن، هی نخوان به کسی زنگ بزنن بگن فلان، غبطه می‌خورم. این مرد رو دوست دارم، توییت‌هاش لبخند به لبم میاره، حرف زدن باهاش رو دوست دارم اما اون خیلی از من جلوتره و می‌دونه تو زندگیش چی می‌خواد. من فقط می‌تونم درس بخونم و ذهنم رو باز نگه دارم.

تو رابطه نیستیم و چت نمی‌کنیم، فقط گاه و بیگاه منشن می‌دم پای توییت‌هاش (خودم دیگه توییت نمی‌کنم) و می‌خندیم. همین.

همم. دیشب داشتم با یه آدم جدید صحبت می‌کردم و بعدش دلم می‌خواست بیام وبلاگمو ببندم. این قدر که این آدم قوی بود. خجالت کشیدم از خودم.

تا موقعی که توی فاز سوسک حشره‌کش‌خورده قرار می‌گیرم، یعنی استرس‌هام رفع نشدن کاملا.

فاوست را شکست دادیم
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی